جدول جو
جدول جو

معنی زره پوش - جستجوی لغت در جدول جو

زره پوش
کسی که زره پوشیده، آنکه با زره مجهز است و گلوله های معمولی بدان اثر نکند کشتی زره پوش، تانک
فرهنگ لغت هوشیار
زره پوش
زره پوشیده، کسی که زره بر تن کرده، زره دار، در امور نظامی وسیلۀ نقلیه ای که از صفحه های محکم فلزی پوشیده شده و گلوله به آن اثر نمی کند
تصویری از زره پوش
تصویر زره پوش
فرهنگ فارسی عمید
زره پوش
کسی که زره بر تن کرده، تانک
تصویری از زره پوش
تصویر زره پوش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طره پوش
تصویر طره پوش
آن که دارای طره است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طره پوش
تصویر طره پوش
دارنده طرّه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازرق پوش
تصویر ازرق پوش
آنکه لباس نیلگون پوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درع پوش
تصویر درع پوش
زره دار، زره پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبر پوش
تصویر زبر پوش
بالا پوش، جبه، قبا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرده وش
تصویر زرده وش
برنگ زرد برنگ اسب زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زرد گوش
تصویر زرد گوش
منافق مذبذب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زیر پوش
تصویر زیر پوش
آنچه که زیر پیراهن و روی بدن پوشند زیر پیراهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرم پوش
تصویر جرم پوش
آنگه گناه پوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرقه پوش
تصویر خرقه پوش
صوفی، درویش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده پوش
تصویر پرده پوش
امین، سر پوش، راز دار
فرهنگ لغت هوشیار
آن که جامه سیاه پوشد، آن که عزادار باشد ماتم زده ماتم دار سوگوار، شبگرد عسس میر بازار میر شب، کسی که پیشاپیش پادشاه رود و دور باش گوید چاوش. توضیح این گروه در قدیم به جهت هیبت و صلابت سیاه می پوشیدند، کسی که شیر ببر و دیگر جانوران درنده را نگاهداری کند، جمع سیاه پوشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرقه پوش
تصویر خرقه پوش
گدا، کنایه از صوفی، درویش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زین پوش
تصویر زین پوش
پوشاکی که بر روی زین اسب بکشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جرم پوش
تصویر جرم پوش
آنکه جرم و گناه را می بخشد، خطاپوش
فرهنگ فارسی عمید
آنچه گرد را بخود گیرد و مانع رسیدن آن باشیا و اثاثه گردد: پرده گرد پوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه پوش
تصویر گنه پوش
آنکه گناهان دیگران را نادیده بگیرد گناه بخش آمرزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازرق پوش
تصویر ازرق پوش
کسی که جامه کبود پوشد، صوفی، کنایه از صوفی ریایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازرق پوش
تصویر ازرق پوش
صوفی، برای مثال پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان / رخصت خبث نداد ار نه حکایت ها بود (حافظ - ۴۱۴)، مکار، حیله گر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرده پوش
تصویر پرده پوش
رازپوش، رازدار، رازنگه دار، برای مثال تو را خامشی ای خداوند هوش / وقار است و نااهل را پرده پوش (سعدی۱ - ۱۵۵)، آنکه جرم و گناه کسی را نادیده بگیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فره وش
تصویر فره وش
(دخترانه)
مرکب از فره (شکوه) وش (پسوند شباهت)
فرهنگ نامهای ایرانی
آنچه که ظاهر و روی چیزی را بپوشاند، آنچه که صورتی نامشخص را بپوشاند برقع نقاب، بالاپوش، مطلا مفضض ملمع، آنچه که ظاهر و باطن آن یکسان نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زره ور
تصویر زره ور
دارای زره، زره دار، زره پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فره وش
تصویر فره وش
فروهر، در آیین زردشتی ذره ای از ذرات نور اهورامزدا که در وجود هر کس به ودیعه نهاده شده و کار او نورافشانی و نشان دادن راه راست به روان است و پس از مردن شخص، راه بالا را می پیماید و به منبع اصلی خود می پیوندد و فقط روان است که از جهت کارهای نیک یا بد که مرتکب شده پاداش می بیند، فرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زرپوش
تصویر زرپوش
زردوزی شده (جامه)، یا زرپوش اطلس جامه زرکش که جنس آن اطلس باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زره پوش کردن
تصویر زره پوش کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی